۱۳۸۹ آذر ۳, چهارشنبه

جلسه هشتم الهیات نقلی مسیحی؛ 3 آذر 89

مهم‌ترین نکته‌ای که پس از الوهیت مسیح،‌ مورد توجه است مسئلهٔ جمع کردن الوهیت عیسی با توحید است. یعنی این خدا یک خدا در کنار خدای قبلی است یا این که نه، یکی هستند.

ترتولیان و تثلیث:
به نظر می‌رسد ترتولیان اولین کسی است که واژهٔ «تثلیث» (Trinitas) را در زبان لاتین به کار برده است. ترتولیان برای توجیه این معنا از مفهوم Ousia (جوهر) کمک می‌گیرد و مفهومی به نام «Substantia» را مطرح می‌کند. او می‌گوید در حقیقت یک جوهر است که سه شخص دارد.

این جوهر، با جوهر افلاطونی متفاوت است. افلاطون چیزی را جوهر می‌دانست که در عالم مُثل باشد. به عبارت دیگر، جوهر افلاطونی از مصادیقی که بعدا پیدا می‌کند، کاملا جداست. در مثل افلاطونی، جوهر، جدای از افرادش است. ولی در تثلیثی که ترتولیان تصویر می‌کند، این جوهر، جدای از افرادش نیست.

این جوهر، با جوهر ارسطو نیز فرق دارد؛ چون ارسطو هر شخص را یک جوهر می‌دانست. جوهر ارسطویی اگر مورد نظر ترتولیان باشد، منجر به سه‌خدایی می‌شود.

جوهر ترتولیان، جوهر رواقی است. یعنی این جوهر یک زیرنهادی است که افراد از آن گرفته می‌شود. یعنی یک مفهوم عام که همهٔ موجودات را در بر می‌گیرد. شبیه همان بحثی که دربارهٔ لوگوس نیز مطرح کردیم.

بعضی مفهوم «جوهر رواقی» را با «تشکیک وجودی» در فلسفهٔ اسلامی مقایسه کرده‌اند. یعنی هر موجودی در مفهوم وجود، شدت و ضعف دارد. در اینجا منظور این است که یک جوهر واحد وجود دارد که سه تعین دارد:‌ پدر، پسر و روح‌القدس.

ترتولیان می‌گوید پدر کل این جوهر را دارد ولی پسر و روح‌القدس، هر کدام بخشی از این جوهر را دارند. البته این تفسیر مورد قبول کلیسا قرار نمی‌گیرد. یعنی ترتولیان قائل به هم‌مرتبگی سه اغنوم نبوده است و به همین سبب هم مورد قبول کلیسا قرار نمی‌گیرد.

این تبین از تثلیث، کم‌کم اصلاح می‌شود و پیشرفت می‌کند.

اوریگن و تثلیث:
دومین نفری که به تثلیث اشاره می‌کند، اوریگن است که واژه «هوموسیوس» (homosious) را به کار می‌برد.

بازیلیوس و تثلیث:
او نیز می‌گوید تثلیث یعنی یک جوهر و سه شخص. البته او تعریف متفاوتی از جوهر ارائه می‌دهد. او جوهر را چیزی شبیه مفهوم «کلی» و سه اغنوم را «مصادیق» و «افراد» آن می‌داند.

نکته:
بین آباء شرق و غرب در تبیین تثلیث تفاوت هست. آباء شرق از کثرت به وحدت می‌روند ولی آباء غرب، از وحدت به کثرت می‌رسند. یعنی ابتدا یک ذات الهی را تصویر می‌کنند بعد سراغ پدر، پسر و روح‌القدس می‌روند. تمثیلی که آباء شرق برای تصویر این رابطه استفاده می‌کنند، «تمثیل خطی» است. انگار که پدر یک ستاره باشد. پسر ستارهٔ‌ دیگری است که از پدر نور می‌گیرد و روح‌القدس نیز ستاره‌ٔ سوم است که به‌ واسطهٔ پسر از پدر نور می‌گیرد. در این تصویر، تقدم و تأخر وجود دارد.

ولی تمثیل آباء غرب، شبیه یک مثلث است که در هر زاویه از آن، یک ستاره قرار دارد و این سه به طور همزمان نورافشانی می‌کنند.

آگوستین و تثلیث:
او در توجیه تثلیث می‌گوید همان‌طور که انسان دارای قوای «حافظه»، «عقل» و «اراده» است، رابطه این سه نیز به همین صورت است. یعنی همان‌طور که نفس انسانی می‌تواند سه ساحت داشته باشد، خدا نیز سه ساحت دارد.

اشکال (ملکیان):
اگر قرار است یک ذات واحد، سه نحوه وجودی داشته باشد، چرا فقط سه تا؟ چرا بیشتر نیست؟

 

[شروع کنفرانس آقای کاظمی راد: ساعت 16:45]

تجسد:
کتاب‌شناسی بحث تجسد:
1. نظام‌ التعلیم فی علم اللاهوت القویم
2. اسطوره تجسد خدا
3. انیس‌ الاعلام فی سفیرة الاسلام
4. الهیات مسیحی هنری تیسن
5. درسنامه الهیات مسیحی
6. مصقل صفا
7. عیسی، اسطوره یا تاریخ

هیچ نظری موجود نیست: