۱۳۸۹ تیر ۹, چهارشنبه

کتاب مقدس برای دوستان کلاس

با رایزنی‌های انجام‌شده احتمالا تعدادی نسخه کتاب مقدس را بتوانیم از کلیسا بگیریم.
دوستانی که تمایل دارند با در دست داشتن چهار عدد پنج هزاری ناقابل و یک الی دو هزار تومان دیگر جهت سفارش پستی با حقیر تماس بگیرند. البته گرچه من قولش را گرفته‌ام اما در عین حال نمی‌توانم به صورت صد در صد مطمئن باشم که کلیسا تحویل بده اما در صورت مشکل پول را باز گردانده یا نسخه دیگری را تهیه خواهیم کرد.
در ضمن نسخه‌ی مذکور چاپ نسبتا خوبی از ترجمه‌ی معتبر قدیمی است. کتاب مقدس تنها برای دوستان کلاس مقدور است و نه دیگران.
التماس 2آ

۱۳۸۹ تیر ۲, چهارشنبه

جلسهٔ برنامه‌ریزی برای مطالعات تابستانی

پیرو جلسه‌ای که چند هفتهٔ پیش با حضور قریب به اتفاق بچه‌های کلاس برگزار شد، قرار شد که برای بهبود کیفیت دوره، فعالیت‌هایی انجام بدهیم. جمع هفت‌نفرهٔ دوستانی که در آن جلسه به عنوان مسئولین این کار انتخاب شدند، در این مدت فعالیت‌های خوبی داشته‌اند و فردا همگی دوباره دور هم جمع می‌شویم تا ثمرهٔ این فعالیت‌ها به اطلاع‌تان برسد و برنامهٔ تابستانی را آغاز کنیم. ساعت هفت و نیم روز پنج‌شنبه 3 تیر 89 بعد از امتحان تاریخ فرق و مذاهب اسلامی، در محل دانشکدهٔ ادیان، منتظرتان هستیم. 

خلاصه کتاب آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی

متن زیر خلاصهٔ کتاب «آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی»‌ آقای رضا برنجکار است که آقای ضیاء توحیدی زحمت کشیده‌ و خلاصه کرده‌ است. این خلاصه خیلی خوب نوشته شده و توصیه می‌شود حتما آن را مطالعه کنید. از لینک زیر برای دانلود استفاده کنید:
خلاصهٔ کتاب آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی - رضا برنجکار

نمونه سوالات امتحانی آقای ملک ‏مکان

(گر چه مربوط به این درس نیست اما شیوه طرح سوال را می‏رساند. مربوط به 25/7/88)

1. اباضیه

· آرای سیاسی آنان را به طور کامل بیان کنید

· رهبر و موسس این فرقه را بنویسید

· درباره وقایع آخر الزمان از دیدگاه آنان، هرچه می دانید بنویسید

2. مرجئه

· معانی لغوی و اصطلاحی مرجئه را بیان کنید

· سه صورت از معنای اصطلاحی مرجئه را توضیح دهید

· اختلاف نظر مرجئه درباره تعریف ایمان را بنویسید (چهار مورد)

3. قدریان نخستین

· قدریان نخستین چه کسانی هستند

· چهار شخصیت معروف آنان را نام ببرید

· قدریه با جبریه چه رابطه‏ای دارد؟ توضیح دهید

4. از دیدگاه ابوزهره، عوامل پیدایش اختلاف میان مسلمانان را نام ببرید (چهار مورد)

5. دو مورد از علل پیدایش خوارج را همراه با دیدگاه نویسنده کتاب خوارج در تاریخ شرح دهید

۱۳۸۹ خرداد ۲۸, جمعه

متن کنفرانس‌های کلاس کتاب مقدس

آقای مجتهدزاده زحمت کشید و متن کنفرانس افراد را برای من فرستاد. من هم به خاطر فرصت کم، بدون ویرایش و همان‌طور که به دستم رسیده بود، آن‌ها را در وبلاگ بارگذاری کردم. از لینک‌های زیر، فایل‌ها را دانلود کنید:
هنوز کنفرانس دیگری به دست من نرسیده. اگر آمد، اضافه می‌کنم...

۱۳۸۹ خرداد ۲۵, سه‌شنبه

جلسهٔ چهارم تاریخ مسیحیت و فرقه‌های آن؛ 19 اسفند 88

ادامهٔ بحث در یونانی شدن مسیحیت...

مکاتب بدعت‌گذار یا انحرافی (مکاتب گنوسی-مسیحی):
به نظر می‌رسد تعالیم پولس در آن زمان، مفاهیم مسلمی محسوب نمی‌شده‌اند ولی به خاطر جذابیت‌ها یا دلیل دیگری، کم‌کم این اندیشه‌ها غلبه پیدا کرده‌اند. در حقیقت، وجود عناوینی مانند «فرقه‌های بدعت‌گذار» در آن زمان و وجود چالش‌های الهیاتی بر چنین اعتقاداتی می‌شود عدم تسالم در آن زمان را برداشت کرد.

برای مطالعهٔ بیشتر دربارهٔ تعبیر بدعت از نگاه خود مسیحیان رجوع کنید به کتاب «مسیحیت و بدعت‌ها»، عبدالرحیم سلیمانی

مکتب مارکیونی:
اعتقاداتی که توسط مارکیون ارائه شد،‌ به تعالیم گنوسی شبیه است. البته توسط عده‌ای این ارتباط رد می‌شود ولی به هر حال به خاطر شباهتی که با گنوسی‌گری دارد آن را در ردهٔ مکاتب «گنوسی مسیحی» رده‌بندی کرده‌اند.

شباهت‌های مکتب مارکیونی با گنوسی:
1. تقابل خدای شریعت و خدای متعال
2. صانع جهان، خدای فرودست است. این خدا خواسته با ابزار شریعت بر جهان حکومت کند.
3. در نقطه مقابل خدای صانع، یک خدای خیر و ناشناختنی وجود دارد.
4. تأکید بر اخلاقیات مبتنی بر زهد شدید
5. پلید دانستن جهان ماده

انجیل مارکیونی:
او بخش‌هایی از انجیل را که به عقاید او نزدیک‌تر بود در یک مجموعه جمع‌آوری کرد. (شاید همین زمان بود که در کلیسا این نیاز احساس شد که یک گردآوری و اعلام یک مجموعهٔ رسمی انجام شود.):
1. بخشی از لوقا
2. ده رسالهٔ پولس
3. قرنطیان اول و دوم
4. فیلیپیان
5. فیلمون

تفاوت‌های مارکیونی با گنوسی:
1. روح از جانب خدا نیست.
2. خدای متعال تعهدی برای رستگاری انسان ندارد.
3. نه تنها جسم شر است، بلکه روح انسان نیز فاسد و شر است. به همین سبب، عیسی بشر نیست بلکه تجسم کلمهٔ الهی است. یعنی عیسی بدن واقعی نداشته است و این شخصی که توسط انسان‌ها دیده می‌شده است، شبهی از کلمهٔ الهی بوده است.

کلیسا وادار به عکس‌العمل در مقابل مکاتب گنوسی شد چون:
1. نجات بسیار محدود می‌شد.
2. تمام پیشینهٔ کتاب مقدسی مسیحیان زیر سؤال می‌رفت.
3. به خاطر تأکید بر شر بودن ماده، عیسی که هم جنبهٔ الوهیت داشت هم جنبهٔ بشریت، مجموعه‌ای از خیر و شر می‌شد که با تعالیم مسیحی سازگار نبود.
4. ضمن این که به خاطر جاذبه‌های این نوع مکاتب، شکاف و دودستگی در مسیحیت ایجاد می‌شد.

اعتقادنامهٔ رسولان:
این اعتقادنامه، یکی از عکس‌العمل‌های کلیسا در برابر مکاتب گنوسی بود و بر عقایدی که توسط گنوسی‌ها زیر سؤال رفته بود تأکید می‌کرد:
1. ایمان به قادر مطلق
2. خالق آسمان و زمین
3. اعتراف و اذعان به عیسی مسیح، پسر یگانه خدا که توسط روح‌القدس در رحم مادر قرار گرفت.
4. تأکید بر بشریت عیسی

مونتانیزم:
این مکتب منسوب به شخصی به نام مونتانوس است. او با این که کلیسا تشکیلات داشته باشد و شخصی در صدر کلیسا دارای مرجعیت و حاکمیت داشته باشد، مخالف بود. مبنای این مخالفت او این بود که چنین حاکمیت و تشکیلاتی با حاکمیت روح‌القدس منافات دارد. این مخالفت منجر به تأکید بر برخی از آموزه‌های مسیحی نظیر بازگشت مسیح و مسئلهٔ روح‌القدس شد. شاید این تفکر منشأ اصلی شکل‌گیری جایگاه خاص روح‌القدس باشد. تأکید این چنینی بر آموزهٔ «بازگشت مسیح»، چیزی شبیه تفکر حجتیه در اسلام است؛ دیدگاهی که تأکید می‌کند بر این که خود رهبر اصلی باید بازگردد و رهبری قبل از او معنایی ندارد.

مونارکیانیزم:
این مکتب بر وحدت عددی شخصیت الهی در مقابل اعتقاد به سه شخصیت مستقل تأکید می‌کنند. این تأکید به گونه‌ای بود که الوهیت حقیقی مسیح را نفی می‌کرد و به نحوی بازگشت به توحید عهد عتیق بود. مروج این مکتب شخصی به نام سابلیوس بود که حتی گاهی اعتقادات او به نام «سابلیانیسم» تعبیر می‌شود. این عده، از سه‌خدایی بودن پرهیز می‌کردند.

تفسیر تثلیث به این که «تثلیث، سه تجلی برای خدای متعال است» تفسیری است که توسط سابلیوس ارائه شد. یعنی خدا در زمان عهد عتیق به صورت خدای پدر، در زمان مسیح به صورت مسیح و پس از به صلیب رفتن مسیح، به صورت روح‌القدس تجلی کرده است.

نکته:
تفسیر سابلیوس از تثلیث، آن چیزی نیست که کلیسا قبول کند و این تفسیر بعدها کاملا رد شد. در حالی که در تفاسیر دم‌دستی، بسیاری این تفسیر را ارائه می‌دهند. در حقیقت ارائهٔ چنین تفسیری، تلاشی برای تعدیل کردن مسئلهٔ تثلیث است ولی با عقیدهٔ کلیسا تطابق ندارد. مشکلی که این تثلیث دارد و باعث می‌شود کلیسا آن را نپذیرد این است که اگر قرار باشد خدا سه چهره و تجلی داشته باشد، هویت مستقل و الوهیت خاص عیسی از بین می‌رود و عیسی هم همان خدای پدر است. البته باز هم مشکل باقی است چون کلیسا نمی‌خواهد به تعدد ذات تن دهد ولی به هر حال، آن تفسیر را قبول نمی‌کند.

برای مطالعهٔ بیشتر رجوع کنید به کتاب «در آمدی بر الهیات مسیحی»، نوشتهٔ مک کراث، ترجمهٔ حدادی، نشر ادیان

با شکل‌گیری این طور مباحث و اعتقادات و مکاتب هست که به تدریج دغدغهٔ مفهومی به نام «راست‌کیشی» شکل می‌گیرد. چون مردم و پیروان مسیحیت کم‌کم دچار تحیر و تردید می‌شوند که بالاخره کدام یک از این اعتقادات درست هستند. بعدها، تدوین اعتقادنامه‌ها به نوعی ثمرهٔ چنین دغدغه‌ای بود. همچنین عده‌ای که دارای وجاهت علمی و اعتقادی بودند، پا به میدان می‌گذارند و سعی بر دفاع از عقاید راست‌کیشانه و اعتقاد‌نامه‌ها می‌کنند. این‌ها همان «آباء کلیسا» یا «آپولوژیست‌ها» (Apologist) هستند.

البته تفاوتی بین «آباء کلیسا» و «دفاعیه‌نویسان» وجود دارد؛ آن هم این که آباء کلیسا معمولا در میان جامعهٔ مسیحی فعالیت می‌کنند و مخاطب آن‌ها معمولا مردم هستند ولی دفاعیه‌نویسان بسیاری اوقات در برابر اعتقادات خارج از مسیحیت، الحاد و کفر دفاع می‌کردند.

اعتبار و مرجعیت اعتقادی، مسیر متغیری را طی کرده است. در ابتدای امر، اعتبار و راست‌کیشی به رسولان منتسب بود و حرف‌هایی که رسولان می‌زدند به نوعی حجت بود و اگر کسی می‌خواست حرفش معتبر باشد باید به یکی از رسولان منسوب می‌بود. ولی بعدها مشکل به وجود آمد؛ چون حرف‌ها و تفسیرها نیز کم‌کم با هم تفاوت پیدا کرد. این اختلاف بعدها منجر به لزوم تشکیل شوراها شد. اما در دورهٔ زمانی آباء‌ می‌شود این طور گفت که حرکت آباء کلیسا و دفاعیه‌نویسان به نحوی حرکتی داوطلبانه بوده است؛ همین هم هست که لزوما همهٔ آن‌ها با هم یک‌حرف نیستند و بعضی از حرف‌های آباء کلیسا توسط کلیسا پذیرفته نمی‌شود. نزاع آریوس و محکوم شدن او، یکی از مثال‌های همین نزاع‌ها و اختلاف‌هاست.

ویژگی‌های افرادی که در سمت دفاعیه‌نویسی و آباء کلیسا قرار می‌گرفتند:
1. زندگی دارای قداست
2. ملتزم به سنت رسمی
3. دارا بودن جنبهٔ علمی

آبا کلیسا:
1. یونانی (شرقی): این دسته، اولین دسته از آباء کلیسا بودند. این که چرا اولین آباء‌ کلیسا از یونان بودند به خاطر این بود که دغدغه‌های دینی با تفکرات فلسفی گره خورده بود.

یوستینوس: این شخص، پیش از مسیحی‌شدنش یهودی نبوده است. او در قرن دوم بوده است. در آن زمان عده‌ای با عنوان فیلسوف مطرح بودند که از ارزش و اعتبار خاصی (شبیه روحانیون ما) برخوردار بودند. یوستینوس از کسانی بوده که سعی می‌کرده از فیلسوفان کمک بگیرد و راه حقیقت را پیدا کند. او سراغ عده‌ای از فیلسوفان می‌رود ولی هر کدام از آن‌ها مشکلی داشته‌اند که جذب آن‌ها نمی‌شود. تا این که به یک فیلسوف افلاطونی می‌رسد و او در بخشی از آموزش‌های خود،‌ او را به کتاب مقدس ارجاع می‌دهد و او پس از آشنایی با کتاب مقدس، مسیحی می‌شود.

تعبیر او دربارهٔ مسیحیت این است که «مسیحیت، فلسفهٔ واقعی است»‌ و قائل به یکی بودن دین و فلسفه بود و فلسفه را متصل به عالم بالا می‌دانست. او می‌گوید: «چون نور کلمه به همهٔ جهانیان می‌تابد، کسانی هم که قبلا توانسته‌اند پیش از مسیحیت به حقیقت دست پیدا کنند، مسیحی محسوب می‌شوند و تحت تأثیر این نور بوده‌اند. سقراط و افلاطون از این دسته هستند. اگر حقیقتی نزد آن‌ها هست برای این است که از نور کلمه برخوردار بوده‌اند.»

ایرنئوس، کلمنت، اوریگن، گری‌گوری نازیانزوسی، بازیل، یوحنا زرین‌دهان و آتاناسیوس از دیگر شخصیت‌های این دسته هستند.

2. لاتینی (غربی):
ترتولیانوس: او در مقابل یوستینوس است. تأکید او بر مسئلهٔ ایمان است و در نقطهٔ‌ مقابل فلسفه قرار می‌گیرد. او جزء مهم‌ترین مخالفان استفاده از فلسفهٔ یونانی است. او در تبیین عقیدهٔ خود به صحبت‌های پولس استناد می‌کند که «دین را با فلسفه چه کار؟ اورشلیم را با آتن چه کار؟» عقیدهٔ ایمان به معنای خلاف عقل و ریسک، از عقیده‌های تبیین شده توسط ترتولیان است و ایمان بر اساس عقل و برهان را ایمان نمی‌داند. و اتفاقا ارزش ایمان به همان نامعقول بودنش است.

آمبروس، جروم، آگوستین و گری‌گوری کبیر از دیگر شخصیت‌های این دسته هستند.

جلسات پیشین:
جلسهٔ یکم؛ 28 بهمن 88 (موجود نیست)

۱۳۸۹ خرداد ۲۴, دوشنبه

جلسه سوم تاریخ یهودیت و فرقه‌های آن؛ 12 اسفند 88

حضرت ابراهیم:
گفتیم که پیش از حضرت ابراهیم، وقایع تاریخی کتاب مقدس، بسیار سریع و تند بیان می‌شود. در اینجا داستان، انگار که به جایگاه واقعی خودش رسیده باشد، با یک روند کاملا کُند و ذکر جزئیات فراوان، در سفر پیدایش دنبال می‌شود.

ابراهیم، شخصیتی است که هر سه دین ابراهیمی برای او جایگاه ویژه‌ای قائل هستند. این شخصیت گرچه دارای اهمیت خاصی در این ادیان است، ولی در کتاب‌های تاریخی غیر دینی ذکری از این شخصیت نیامده و هیچ نامی از حضرت ابراهیم وجود ندارد. این مسئله، بسیاری از محققین را به سمتی برده که در اصل وجود حضرت ابراهیم، تشکیک کنند. البته چنین تشکیکی اختصاص به حضرت ابراهیم ندارد و برای حتی شخصیت‌هایی مثل موسی علیه‌السلام نیز وجود دارد. حضرت عیسی نیز کتاب‌های بسیاری نوشته شده که دربارهٔ اصل وجود او بحث می‌کنند.

نکتهٔ دیگری که دربارهٔ حضرت ابراهیم بسیار اهمیت دارد این است که ما اگرچه ابراهیم را نیای خود در نسب و دین می‌دانیم، ولی به نظر می‌رسد ابراهیم معرفی‌شده در تورات، با آنچه که ما در قرآن می‌بینیم بسیار متفاوت‌اند. ابراهیم تورات،‌ خیلی آدم معمولی‌ای است که گاهی حتی اعمالی انجام می‌دهد که باعث تعجب ما نیز می‌شود و آن شخصیت برجسته‌ای که ما در قرآن از او سراغ داریم، در تورات وجود ندارد. البته در سنت شفاهی یهودی، جایگاه ابراهیم و شخصیت او به آنچه که در قرآن معرفی شده است نزدیک می‌شود ولی در سفر پیدایش این‌چنین نیست.

بعضی از وقایعی که در قرآن آمده، اصلا در تورات نیامده است. مانند ساخت بنای مقدس یا سوزانده شدن در آتش نمرود. اما وقایع مشترکی هم هست؛ مانند واقعهٔ قربانی کردن اسماعیل. البته در تورات، اسحاق است که قربانی می‌شود. ضمن این که در قرآن، واقعهٔ قربانی به گونه‌ای روایت می‌شود که شخصیت ابراهیم خیلی ارج نهاده می‌شود ولی در سفر پیدایش به این صورت نیست. در قرآن هم البته نامی از اسماعیل نیامده است و این که علماء شیعه، ذبیح را اسماعیل می‌دانند، صرفا یک روایت تاریخی است و جنبهٔ الهیاتی برای ما ندارد.

تولد:
ابراهیم در اصل، در شهر حرّان (که الان در مرز ترکیه قرار گرفته است) به دنیا آمد ولی در شهر اور، از توابع کلده بزرگ شد. آن‌ها در طی جریاناتی از اور کوچ می‌کنند و مجددا به سمت حرّان می‌روند. در سن 75 سالگی ابراهیم، از حرّان به سمت مصر کوچ می‌کنند. ظاهر قضیه این است که بعد از فوت تارح (پدر ابراهیم) کوچ به سمت مصر شروع می‌شود ولی با توجه به این که تارح 205 سال عمر کرده و در سن 75 سالگی‌اش ابراهیم به دنیا آمده بود، قاعدتا موقع کوچ به مصر، تارح باید زنده بوده باشد. ولی به نظر می‌رسد، سن‌ها دقیق نیست در کتاب مقدس.

شکل‌گیری دو مفهوم بنیادین یهودیت:
در ابتدای زمانی که ابراهیم دستور به کوچ به مصر می‌گیرد، خدا به او می‌گوید که قوم تو قوم برگزیده خواهند شد و سرزمین موعود از آن شما خواهد بود. پس دو مفهوم اصلی و بنیادین یهودی در اینجا شکل می‌گیرد:

  1. مفهوم برگزیدگی: این مفهوم، ما بإزاء مفهوم «عهد و پیمان» خدا با ابراهیم است. یعنی خدا این قوم را برگزیدهٔ خود کرده است و آن قوم نیز باید به فرمان‌های خدا عمل کنند. سنت ختان نیز، یادآور همین عهد است.
  2. مفهوم سرزمین موعود: این که سرزمین موعود از آن نسل ابراهیم است و سرزمین بابرکت خواهد بود و بنی‌اسرائیل در این سرزمین، به گونه‌ای مقدس زندگی خواهند کرد. تعلق این سرزمین به قوم بنی‌اسرائیل، در این نقطه شکل می‌گیرد.

ابراهیم با لوط و خانوادهٔ خود همسفر است. به مصر می‌روند. مدتی در مصر به سر می‌برند و بعد به سمت کنعان می‌آیند. قضایای مختلفی رخ می‌دهد که همهٔ آن‌ها از نظر الهیاتی اهمیت پیدا می‌کنند.

سارای، همسر ابراهیم که خواهر ناتنی او نیز هست، بچه‌دار نمی‌شود. این مورد، یکی از موارد متفاوت با احکام یهودی است. چون در سفر لاویان، باب 18 یا 19 ازدواج با خواهر و خواهرخوانده حرام خوانده شده است ولی در سفر پیدایش می‌خوانیم که سارای، خواهرخواندهٔ ابراهیم بوده است. در یهودیت ازدواج با عمه و ازدواج با دو خواهر هم حرام است ولی در مواردی در تورات، مصادیق تاریخی مخالف آن‌ها وجود دارد. البته بسیاری از آن‌ها چنین پاسخ داده می‌شود که احکام شریعت، عطف به ماسبق نمی‌شوند و قبل از آمدن این احکام، ازدواج‌ها می‌توانسته به گونه‌ای دیگر بوده باشد.

نهایتا هاجر، اسماعیل (ایشمائیل: به معنای خدا می‌شنود) را در پی دعاها و لابه‌های ابراهیم به دنیا می‌آورد. به اسماعیل، چندان پرداخته نمی‌شود و گویا علت این است که بنی‌اسماعیل، در جای دیگری زندگی می‌کنند و خیلی با قوم بنی‌اسرائیل ارتباطی ندارند.

پس از مدت‌ها، سارای هم اسحاق را به دنیا می‌آورد. ولی از همینجا بخشی از فرزندان ابراهیم از تحت پیمان خارج می‌شوند و پیمان به فرزندان اسحاق اختصاص می‌یابد. البته اسماعیل و فرزندانش هم مورد لطف و رحمت الهی هستند ولی مفهوم پیمان، مختص به فرزندان اسحاق است.

رفقه، همسر اسحاق که از بستگان او نیز هست (بستگی نسبی با اسحاق دارد) نازاست ولی نهایتا دو فرزند دوقلو می‌زاید: عیسو (سرخ‌فام) و یعقوب (به معنای «تعقیب‌کننده»؛ چون موقع تولد، پای عیسو رو در دست داشت). انگار که از همین ابتدا، این دو فرزند با هم نزاع داشته‌اند؛ حتی قبل از تولد هم در شکم مادر با هم دعوا می‌کرده‌اند. او از خدا می‌پرسد که چرا این دو طفل چنین می‌کنند. به او گفته می‌شود که دو قوم در حال نزاع و جنگ هستند. یکی از این دو قوم بر دیگری تسلط خواهد یافت.

اولین موردی که بین این دو برادر، درگیری واقعی رخ می‌دهد زمانی است که عیسو از یعقوب یک بار تقاضای آش می‌کند. یعقوب می‌گوید باید بزرگ‌زادگی‌ات را به من بدهی تا به تو آش بدهم. عیسو هم قسم می‌خورد و بزرگ‌زادگی را واگذار می‌کند و از آن به بعد نتایج زیادی بر این اتفاق بار می‌شود. قوم و فرزندان عیسو بعدا به «ادوم» شناخته می‌شوند.

اتفاق دوم در زمان پیری اسحاق رخ می‌دهد. یک بار به عیسو می‌گوید برو برای من شکار کن و غذا آماده کن تا تو را برکت دهم. رفقه (همسر اسحاق) که بیشتر به یعقوب علاقه داشته است به یعقوب غذایی می‌دهد که ببرد برای اسحاق و برکت را از آن خود کند. برای این که پوستش هم شبیه عیسو شود، پوست بزی را بر تن می‌کند و اسحاق را گول می‌زند. حتی اسحاق که نابینا بوده است به یعقوب می‌گوید که بدنت شبیه عیسو است ولی صدایت فرق می‌کند. نهایتا برکت نصیب یعقوب می‌شود و عیسو وقتی از صحرا برمی‌گردد متوجه می‌شود که برکت نصیب یعقوب شده است. از اسحاق می‌خواهد که به او نیز برکت دهد ولی اسحاق گفت که دیگر برکت نصیب یعقوب شده است و فرزندان عیسو، بندگان فرزندان یعقوب خواهند شد.

در ادامهٔ داستان، جنگ و دعوای عیسو و یعقوب را نیز می‌بینیم که یعقوب از دست عیسو فرار می‌کند. بعدها یعقوب به درخواست مادرش سراغ قوم لاوان می‌رود و از دخترش راحیل (دختر کوچک‌تر لاوان) خوشش می‌آید. قرار می‌شود هفت سال برای لاوان کار کند و بعد از آن با راحیل ازدواج می‌کند. ولی بعد از هفت سال که شب کنار راحیل می‌خوابد، صبح بلند می‌شود و متوجه می‌شود که به جای راحیل، دختر بزرگ لاوان در رخت‌خواب اوست. به او گفته می‌شود که ما رسم نداریم که اول دختر کوچک‌تر را به ازدواج کسی در بیاوریم. حالا اشکالی ندارد. هفت سال دیگر کار کنی راحیل را هم به تو می‌دهیم! یعقوب هفت سال دیگر کار می‌کند و راحیل را نیز به همسری خود در می‌آورد.

وقایع تولد 12 فرزند یعقوب در ادامه می‌آید و بنی‌اسرائیل به مصر می‌روند و 430 سال در آنجا حضور دارند و قضایای یوسف پیش می‌آید...

جلسات پیشین:
جلسهٔ یکم؛ 25 بهمن 88 (موجود نیست؛ اگر دارید، به ایمیل بالای وبلاگ، ارسال کنید.)