۱۳۸۹ آبان ۱۲, چهارشنبه

جلسه ششم کلاس الهیات نقلی مسیحی؛ 12 آبان 89

شروع کنفرانس آقای ضیاء توحیدی: الوهیت مسیح
برای الوهیت مسیح،‌ دلائل مختلفی توسط مسیحیان  ذکر شده است:

1. متن:
یکی از دلائل، اینکه در عهد عتیق از واژه «الوهیم» استفاده شده در حالی که اسمی که برای خداوند استفاده می‌شود، نام «ال» هست. دلیل دیگر اینکه حضرت مسیح بارها خود را خداوند نامیده است.

در ابتدای انجیل یوحنا داریم که «ابتدا کلمه بود، کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود.» هیچ عبارتی واضح‌تر از این در الوهیت مسیح نداریم.

سؤالی که اینجا پیش می‌آید این است که چرا با وجود صراحت این آیه در الوهیت مسیح، باز بعضی از فرقه‌های مسیحی، به الوهیت مسیح معتقد نیستند. چنین گفته می‌شود که این آیه در ترجمه، دچار قلب شده و دو کلمهٔ «تئوس» داریم. یکی معرفه است و دیگری نکره. در حقیقت تئوس معرفه به معنای خداست ولی تئوس نکره به معنای «خداگونه» است. یعنی کلمه، خداگونه بود.

این پرسش در زمان آریوس هم مطرح می‌شود که او با وجود اینکه به انجیل یوحنا قائل بود، با این حال، الوهیت مسیح را قبول نداشت. در ترجمه‌های بسیاری هم «تئوس» دوم، به عبارت‌های «خدایی» و «خداگونه» برگردانده شده است.

بحث «پسر خدا» نیز که هم بارها استفاده شده و همچنین خود حضرت مسیح نیز از این وصف استفاده کرده است به عنوان دلیل دیگری برای الوهیت مسیح استفاده شده است.

این دلیل هم البته کفایت نمی‌کند؛ چون وصف پسر خدا برای افراد دیگری نظیر سلیمان نبی نیز استفاده شده است.

2. تولد معجزه‌آمیز:
ما در دنیا کسی را نداریم که بدون پدر به دنیا آمده باشد. آیا هدف خداوند از این کار، عبث بوده است؟ نه. خداوند می‌خواهد تفاوت بین مسیح و بندگان دیگر خود را نشان دهد.

پاسخ: حضرت آدم، نه تنها بدون پدر که حتی بدون مادر متولد شد. و اگر قرار بود این دلیلی برای خدایی باشد، او باید به طریق اولی خدا باشد. البته این پاسخ، قابل خدشه هست که حضرت آدم سرسلسلهٔ خلقت بوده و چاره‌ای جز این نبوده که بدون پدر و مادر خلق شود.

این چنین نیز گفته می‌شود که تولد معجزه‌آمیز، باعث تفاوت مسیح با دیگران هست ولی لزوما به معنای الوهیت او نیست. از باکره متولد شدن مسیح، مستلزم الوهیت بودن او نیست.

3. پرستش مسیح:
در عهد جدید، موارد بسیاری داریم که افراد آمده‌اند پیش مسیح و او را پرستیده‌اند و او را خدا خطاب کرده‌اند. برای شما مسلمان‌ها، تقریر حضرت مسیح، نشان‌دهندهٔ این است که او نیز قبول داشته است این خدایی را.

رد: با مراجعه به متن یونانی می‌فهمیم که در متن، از کلمهٔ «پرستش» استفاده نشده است. کلمه‌ای که در یونانی به کار رفته، Porsekanshe است. این کلمه در سفر پیدایش به معنای «تعظیم» استفاده شده است. همچنین در مورد ناتان نبی داریم که این کلمه باز به معنای «تعظیم» استفاده شده است.

4. وجود صفات الهی:
مثلا اینکه حضرت مسیح، علم مطلق دارید و علم مطلق از صفات خداست.

5. معجزات حضرت مسیح:
مسیحیان معتقدند حضرت مسیح، معجزاتش را با قدرت خودش انجام داده است. هیچ جا نداریم که مسیح گفته باشد من این کار را به قدرت خدا انجام داده‌ام.

رد: نمونه‌هایی داریم که حضرت می‌گوید من هر چه دارم از خدا دارم.

 

شروع کنفرانس آقای مجتهدزاده: روح القدس
سابقهٔ بحث:
روح‌القدس که در متون یونانی با نام «فارقلیت» و در انگلیسی با نام «Holy Ghost» و «Spirit» نامیده شده است،‌ به معنای تسلی‌دهنده و شفیع است. ریشه کلمه در زبان عبری به معنای هوای متحرک، باد، نفس و وزنده است.

اما در کتاب مقدس، حدود 400 مورد کلمهٔ روح به کار برده شده است. اصطلاحاتی که معمولا با واژهٔ روح به کار رفته است، کلمه‌هایی است از قبیل «روح‌الله»، «روح‌الرب» و در جاهایی به معنای «روح یهوه» است.

روح‌القدس چیست؟
احتمالات:
1. یک فرشته و مأمور الهی است. البته در قرآن به سه معنا استفاده شده است (فرشته، حضرت عیسی، حیات و زندگی).
2. خود خدا که جلوه کرده است و بر زمین حضور دارد.
3. حیات و اثر فعل خدا

روح‌القدس در نگاه مسیحیت:
نویسندهٔ کتاب قاموس کتاب مقدس می‌نویسند: روح‌القدس قاموس سوم از

اعتقاد به روح‌القدس:
در عهد عتیق نیز به روح‌القدس اعتقاد بوده است ولی در مسیحیت به الوهیت می‌رسد. پولس وقتی شریعت را می‌خواست کنار بگذارد، فیض الهی را با عنوان روح‌القدس، جایگزین شریعت کرد. پولس چنین گفت که روح‌القدس در من زندگی می‌کند و این جلوهٔ مسیح، بعد از به صلیب رفتن است.

در شورای رسولان، فقط بحث «ایمان به روح‌القدس» مطرح است ولی در شورای نیقیه برای اولین بار، الوهیت روح‌القدس مطرح شد و در شورای قسطنطیه بر آن تأکید شد.

منشأ روح‌القدس:
اینکه روح‌‌القدس از کجا منشأ گرفته است اختلاف است. در شورای نیقیه او را به وجود آمده از پدر می‌دانستند ولی در شورای قسطنطیه تأکید شد که روح‌القدس از پسر هم گرفته شده است.

هانس‌کونگ معتقد است که الوهیت روح‌القدس در صحف، وجود ندارد و بسیاری از الهی‌دان‌های مسیحی نیز همین دید را دارند.

کارکردهای روح‌القدس:
1. حجیت کتاب مقدس: با این بیان که وقتی حضرت عیسی نیست، روح‌القدس همچنان هست و فیض الهی جاری است و حواریون تحت فیض او این کتاب‌ها را نوشتند و کتاب مقدس، حجت است.

2. حجیت کلیسا:
تبیین‌ها:
الف. کلیسای کاتولیک: عیسی فیض را منتقل کرد به روح‌القدس و روح‌القدس نیز به پطرس. کلیسای کاتولیک هم منسوب به پطرس است و تحت فیض الهی است و معصوم است.
ب. کلیسای ارتدوکس‌:‌ هر یک از کلیساها رأس یک هرم هستند که حواریون آن را ایجاد کرده‌اند و به تک‌تک آن‌ها فیض اعطاء شده و روح‌القدس حضور دارد.
پ. کلیسای پروتستان: جماعت است که مورد نظر است و فیض روح‌القدس به جمع اعطا شده است.

موارد حضور روح‌القدس:
1. باردار شدن مادر عیسی علیه‌السلام.
2. غسل تعمید حضرت عیسی (متی باب 3)
3. نزول روح‌القدس بر حواریون در روز پنتیکاست که سالروز نزول شریعت نیز بود.

نکته:
کسانی که می‌گویند نام پیامبر اسلام در کتاب مقدس آمده است، بر تعبیر «فارقلیت» تأکید می‌کنند که حضرت عیسی گفته است پس از من برای ما «تسلی‌دهنده‌ای» می‌آید که همیشه با شما می‌ماند.

 

[شروع درس استاد: ساعت 15:35]

جمع‌بندی از بحث:
در ادامه بحث از خدا به آنجا رسیدیم که مسیحیان، بحث از خدا را به صورت تثلیث تبیین می‌کنند. برای فهم دقیق تثلیث، اجزاء آن را بررسی می‌کنیم. از خدای پدر گذشتیم. گفتیم که آنچه در مسیحیت، به نام «خدای پدر» یاد می‌شود، همان خدای خالق عهد عتیق است و نیازی به توضیح ندارد.

آنچه که نیاز به توضیح دارد، یکی مسئله الوهیت عیسی و در مرحلهٔ بعد، الوهیت روح‌القدس است.

در اعتقادنامه‌ها، مهم‌ترین چیزی که باید اقرار می‌شد،‌ ایمان به عیسی مسیح بود. در مراحل اولیه، این ایمان، ایمان به ظهور مسیحا بود و فضایی یهودی داشت. در بحث مسیح‌شناسی نیز نکاتی در این باره، مطرح می‌شود. یعنی در وهلهٔ اول، وقتی صحبت از شناخت مسیح می‌شود، به عنوان «مسیحا» و «منجی» است. یعنی تا این مرحله، بحثی از الوهیت مسیح نبود.

قسمت دیگری که در این اعتقادنامه‌ها بود، اقرار به خدا بود. گاهی هم این اقرار به ایمان، سه‌بخشی بود: اعتقاد به خدا، عیسی مسیح و روح‌القدس.

ولفسون می‌گوید آن دو اقرار اول،‌ طبیعی است و وجه تمایز مسیحیان از یهودیان را مشخص می‌کند ولی بخش سوم معلوم نیست برای چه بوده است؛‌ چون ایمان به روح‌القدس، تا پیش از مسیحیت نیز در عهد عتیق و فضای یهودی وجود داشته است.

به نظر میاد این اقرار سوم به خاطر معنای خاصی (متقاوت از عهد عتیق) است که مسیحیان بر روح‌القدس اطلاق می‌کنند.

در کتاب مقدس تعابیری هست به نظر می‌رسد به نیرو و قوهٔ الهی اشاره می‌کند. شاید بشود چنین گفت که علت یکی دانستن روح‌القدس و مسیح ازلی به خاطر همین است؛ چون این تعابیر، هم برای مسیح و هم برای روح‌القدس قابل تطبیق است. پولس گویی اصلا این دو تا را (لوگوس و روح‌القدس) به یک معنا استفاده می‌کند. با همین دیدگاه، همهٔ ادله‌ای که برای الوهیت پسر به کار می‌رود، برای روح‌القدس هم استفاده می‌شود.

اصل شأن خدایی مسیح، از مسئلهٔ «نجات» شروع شد. یعنی در صورتی می‌شد مسیح، نجات‌بخش نهایی باشد و بین او و خدا رابطه باشد که او نیز الوهیت داشته باشد.

البته در کتاب مقدس هم عبارتی که دال بر الوهیت مسیح باشد، وجود دارد…

در مورد روح‌القدس، این سؤال جدی وجود دارد که این مفهوم از کجا به وجود آمد و الوهیت او بر چه اساسی است.

در مراحل اولیه به نظر می‌رسد که نسبت الوهیت به روح‌القدس مرسوم نبوده است و جرئت نمی‌شده است تعبیر خدا برای او استفاده شود ولی اولین بار ترتولیان، این نسبت را مطرح می‌کند. یعنی بعد از موضع‌گیری آریوس که عیسی را مخلوق دانست، در آنجا که سعی بر هم‌ذات بودن و هم‌جوهر بودن عیسی و خداوند متعال بحث می‌کنند، الوهیت روح‌القدس را هم طرح می‌کنند. اما در شورای نیقیه هست که صریحا بحث از الوهیت روح‌القدس به میان می‌آید.

نکته:
در عین حال که بعدا روح‌القدس یک اغنوم از اغانیم ثلاثه مطرح شد ولی هیچ وقت قابل برابری با تعابیری که در مورد حضرت عیسی به کار برده می‌شود؛ برای همین همیشه این بحث مطرح می‌شده است که آیا روح‌القدس از اغانیم ثلاثه هست یا خیر.

اینکه روح‌القدس اصلا چیست، باز بحث است که آیا یک مفهوم انتزاعی است، یا اینکه یک شخصیت مستقل و دارای اراده است. در مورد او، ضمائری استفاده می‌شود که دلالت بر شخصیت مستقل و اراده اوست. اوصافی مانند فهم، مشیت نیز به او نسبت داده می‌شود. یا حتی صفاتی مانند متکلم، حی، سازندهٔ عجایب و… نیز نشان‌دهندهٔ ذات مستقل بودن و یکی از اغانیم ثلاثه بودن آن است.

تا این جلسه، اجزاء تثلیث را بیان کردیم. جلسهٔ بعد به تبیین تثلیث می‌رسیم…

۱ نظر:

سارا گفت...

در آغاز کلام بود و کلام با خدا بود و کلام، خدا بود؛ همان در آغاز با خدا بود.

همه‌چیز به‌واسطه‌ی او پدید آمد، و از هرآنچه پدید آمد، هیچ‌چیز بدون او پدیدار نگشت. در او حیات بود و آن حیات، نور آدمیان بود. این نور در تاریکی می‌درخشد و تاریکی آن را درنیافته است.

مردی آمد که از جانب خدا فرستاده شده بود؛ نامش یحیی بود. او برای شهادت دادن آمد، شهادت بر آن نور، تا همه به‌واسطه‌ی او ایمان آورند. او خودْ آن نور نبود، بلکه آمد تا بر آن نور شهادت دهد. آن نور حقیقی که بر هر انسانی روشنایی می‌افکَنَد براستی به جهان می‌آمد. …

کلام، انسان خاکی شد و در میان ما مسکن گزید. و ما بر جلال او نگریستیم، جلالی درخور آن پسر یگانه که از جانب پدر آمد، پر از فیض و راستی.

یحیی بر او شهادت می‌داد و ندا می‌کرد که «این است کسی که درباره‌اش گفتم: ”آن که پس از من می‌آید بر من برتری یافته، زیرا پیش از من وجود داشته است“.» از پُری او ما همه بهره‌مند شدیم، فیض از پی فیض. زیرا شریعت به‌واسطه‌ی موسی داده شد، و فیض و راستی به‌واسطه‌ی عیسی مسیح آمد. هیچ‌کس هرگز خدا را ندیده است. امّا آن خدای یگانه که در بَرِ پدر است، همان او را شناسانید. [یوحنا ۱ : ۱-۱۸]