۱۳۸۹ آبان ۱۳, پنجشنبه

جلسه چهارم فلسفه و الهیات یهودی؛ 13 آبان 89

دوره باستان را با فیلون اسکندرانی آغاز می‌کنیم. این به معنای این نیست که قبل از او کسی مباحث الهیاتی را مطرح نکرده‌اند ولی تنها کسی که همهٔ زوایای بحث را مطرح و بررسی کرده است، فیلون اسکندرانی است. بسیاری از مباحث الهیاتی را اگر دنبال کنید، چه در اسلام، چه در مسیحیت و چه در یهودیت، ریشه بحث، در اندیشه‌های فیلون اسکندرانی یافت می‌شود. شخصیت‌های مهم الهیاتی ادیان ابراهیمی، تحت تأثیر فیلون اسکندرانی بوده‌اند.

در دوره‌های فلسفه، یک دوره کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد. دورهٔ افلاطونی میانه که در بین تفکر افلاطونی و دورهٔ نوافلاطونی قرار دارد. این دوره از طرفی تحت تأثیر تفکر افلاطونی است و از طرف دیگر، پا در الهیات و تفکر دینی دارد. فیلون اسکندرانی متعلق به این دوره است.

فیلون اسکندرانی (Philo of Alexandria):
فیلون اسکندرانی (25 ق.م تا 45 م). او درست در زمانی زندگی می‌کرده که عیسی ظهور کرده و دین جدیدی را ارائه کرده بوده است. آن‌هایی که منکر واقعیت عیسی می‌شوند و او را اسطوره می‌دانند، به فیلون اسکندرانی ارجاع می‌دهند؛ چون همزمان عیسی بوده و در رسائل خود که به مباحث مختلف پرداخته است، نامی از شخصیت عیسی نبرده است و گزارشی از او در رسائل فیلون نیست؛ با این که از او انتظار می‌رفت چنین اتفاق مهمی را ثبت و ضبط کند.

مارکس ادعا کرده است، فیلون اسکندرانی پدر مسیحیت است. جروم، در صدر فهرست خود از آباء کلیسا، فیلون اسکندرانی را قرار داده است؛ چون به اعتقاد او، هیچ شخصیتی به اندازهٔ فیلون اسکندرانی بر تفکر مسیحی، تأثیر نگذاشته است.

45 رسالهٔ فیلون اسکندرانی به همت آباء کلیسا حفظ شده و به دست ما رسیده است. یهودیت هیچ رابطه خوبی با فلسفه نداشته است. اما از چنان مقبولیتی برخوردار بوده است که نقش سفارت یهودیان در دربار روم را به او دادند.

در طی 20 قرن پس از فیلون،‌ تنها مسیحیان بودند که به رساله‌های فیلون ارجاع می‌دادند. یعنی در فضای یهودیت، تنها در دو قرن نوزدهم و بیستم بود که کتاب‌های فیلون مجددا چاپ شد و مورد توجه قرار گرفت.

فیلون و رابطه دین و فلسفه:
این کلیدواژه که «فلسفه کنیز کتاب مقدس است»، از عبارات و تفکراتی است که توسط فیلون اسکندرانی وضع شد و الان به ما رسیده است. دغدغهٔ مشترک دین و فلسفه، ریشه در تفکر فیلون دارد. فیلون اولین کسی بود که سعی کرده بین دین و فلسفه آشتی برقرار کند.

الهیات فیلونی:
ف
یلون می‌گوید باید بین ذات خدا و وجود خدا تفکیک قائل شد. او در باب اثبات وجود خدا، براهینی را ارائه می‌کند؛ بن‌مایه‌های شرقی که در باب نور هست، به تفکر او نیز رسیده است و برهانی شبیه برهان آن‌سلم و برهان صدیقین ارائه می‌کند.

او ذات خدا را غیر قابل شناخت می‌داند و فقط بحث را حول محور اثبات وجود خدا ادامه می‌دهد. به بیان دیگر، الهیات سلبی برای اولین بار توسط فیلون اسکندرانی مطرح می‌شود. البته افلاطون هم در تیمائوس، مباحثی را مطرح کرده است که از آن، الهیات سلبی استخراج می‌شود ولی الهیات سلبی در ادبیات فیلون، رسمی می‌شود.

برای اولین بار،‌ بحث «نامتناهی بودن خدا» توسط فیلون مطرح می‌شود. تا قبل از فیلون، در تفکر یونانی، نامتناهی بودن، نقص محسوب می‌شد؛ چون می‌گفتند چیزی که حدپذیر نیست، قابل تعریف نیست و ناقص است. ولی فیلون، عدم تناهی را تبدیل به کمال کرد و توصیف خدا به نامتناهی بودن، پاسخی برای بسیاری از پرسش‌های الهیاتی ارائه کرد. بحث رابطه «متنهایی» و «نامتناهی» بعدها محور اصلی بحث الهیاتی و فلسفی بسیاری از اندیشمندان تا قرن معاصر شد.

برخی معتقدند فیلون اولین روان‌شناس دین است. آقای بوسه (اسلام‌شناس آلمانی) معتقد است فیلون اولین الهیدان است.

فیلون و هرمنوتیک:
اولین بار، فیلون اسکندرانی است که بحث «تأویل متون مقدس» را مطرح می‌کند. برای همین است که پدر هرمنوتیک را فیلون اسکندرانی می‌دانند. البته دو قرن قبل از میلاد هم آریستوپولوس نیز بحث تأویل را مطرح کرده است (گفته است منظور از «یدالله» قدرت خداست). ولی تفاوت در اینجاست که 21 اثر از رساله‌های فیلون،‌ تأویل کتاب مقدس است. تأویل فیلون، تأویل فراتاریخی است.

فیلون و تثلیث:
در کلمات فیلون هم تثلیث دیده می‌شود. تصاویری از تثلیث در روسیه وجود دارد که گفته می‌شود این تثلیث، بر اساس تثلیث فیلونی است. بسیاری معتقدند تعبیر «سه اغانیم» از فیلون است و برخی حتی می‌گویند آیات ابتدایی انجیل یوحنا نیز تحت تأثیر تفکر فیلونی است.

 

فلسفه دینی/ رابطهٔ عقل و وحی:
گفتیم که این بحث، ریشه در فیلون دارد. او فلسفه را شاهراه حقیقت می‌دانست. در سفر اعداد، این کلیدواژه به کار رفته است. شاهراه، راهی است که به چپ و راست منحرف نشود. راهی است که به پادشاه یهود (یهوه) ختم می‌شود. یعنی فلسفه صراط مستقیم است و به حقیقت ختم می‌شود.
تعبیر «طریق شاهانه» را هانری کربن نیز در کتاب فلسفه نبوی خود دارد. یعنی فلسفه‌ای که در طریق شاهانه گام برمی‌دارد.

فیلون، از جمله افرادی است که بر زندگی فیلسوفانه تأکید می‌کند و زندگی عارفانه را نیز همان زندگی فیلسوفانه می‌داند و خیلی بین عرفان و فلسفه تفکیک قائل نمی‌شود. او منکر جهان مادی نیست و قائل به اعراض از دنیا نیست.

تا قبل از فیلون هم نوعی فلسفه‌ورزی در فضای یهودیت بود و در این شکی نیست؛ چون فضای هلنی و یونانی، بر فرهنگ یهودی تأثیر گذاشته بوده است. ولی جمع کردن بین دین و فلسفه و تلاش جهت آشتی دادن این دو، اختصاص به فیلون دارد.

او می‌گوید یکی از مهم‌ترین مباحث فلسفه دینی این است که ما قائل به این باشیم که یک کتاب مقدس خطاناپذیر داریم. یعنی فلسفه دینی کارش حل کردن تعارضات موجود در کتاب مقدس است. 

فیلون هشت موضوع را مشخص می‌کند که فلسفه دینی باید دربارهٔ آن صحبت کند. البته تعبیر «فلسفه دینی» تعبیر فیلون نیست. فیلون می‌گوید این مسائل قوام هر فلسفه دینی را در بر می‌گیرند. پنج تا از آن‌ها وام‌گرفته از تورات و سه تای دیگر، از فلسفه گرفته شده‌اند.  این مسائل عبارت‌اند از:

1. وجود خدا
2. وحدت خدا
3. مشیت خدا
4.
آفرینش جهان
5.
وحدت جهان
6. وحیانی بودن تورات
7. ازلی بودن تورات
8. وجود مثل و منشأ قواعد رفتاری انسان

فیلون در تک‌تک این موضوعات، گفته‌های فیلسوفان را یکی یکی بیان می‌کند و نشان می‌دهد که همهٔ آن‌ها در این موضوعات به نتیجه و فهم درست نرسیده‌اند.

 

راه‌ حل‌های فیلون برای جمع فلسفه و دین:

1. وامگیری فیلسوفان از انبیا
فیلسوفان یونانی حرف‌های درست خودشان را وامدار پیامبران بنی‌اسرائیل هستند. یعنی بین تعالیم وحیانی و تعالیم فیلسوفان، شباهت‌هایی وجود دارد و ما نتیجه‌ می‌گیریم که یکی از آن‌ها به دیگری وابسته است. بسیاری از کسانی که در باب اسلامی کردن علوم صحبت می‌کنند، صحبتی شبیه نظر فیلون را ارائه می‌دهند.
شباهت‌هایی بین تعالیم فیلسوفان و تعالیم وحیانی وجود دارد. به لحاظ تاریخی هم پیامبران بنی‌اسرائیل، قبل از فیلسوفان زندگی می‌کرده‌اند. طبیعتا آن که متأخر بوده است، وام‌دار آن کسی است که متقدم بوده است. پس آراء فیلسوفان، تحت تأثیر تعالیم وحیانی بوده است.

3. توارد فیلسوفان و انبیاء به تعالیم واحد
فیلسوفان همان حقایقی را که انبیاء بنی‌اسرائیل می‌گفتند، با فطرت خود درک کرده‌اند و از باب توارد است. لزوما قرار نیست یکی از این دو وامدار دیگری باشد و عقل فطری و طبیعی آن‌ها کفایت می‌کرده است.

3. استقلال و تقدس عقل
عقل، خداداد است و هدیه الهی است و استقلال دارد. و چیزهایی که از طریق عقل به آن‌ها راه می‌یابیم، محترم هستند و باعث سعادت انسان می‌شوند.

این طور نیست که هر سه راه حل، برای فیلون یک قدر و میزان داشته باشد. راه حل اول، بیشتر مطمع نظر فیلون بوده است و به کار سنت‌های مسیحی و اسلامی هم می‌آید.

 

جایگاه تأویل در اندیشهٔ فیلونی:
بدون قول به تأویل، امکان جمع بین آراء فیلسوفان و آراء کتاب مقدسی نیست. یعنی باید برای کتاب مقدس، لایه‌های مختلف در نظر گرفت که عوام، فقط به لایه‌های رویین دسترسی دارند. اگر کسی به بحث «تأویل» قائل نباشد، نمی‌تواند قائل به فلسفه دینی شود.

اصل تأویل را فیلون، وامدار رواقیون است. او چنان که در فضای فلسفه رواقی دیده می‌شود، علوم مقدماتی را (دستور زبان، هندسه، معانی بیان،…) را کنیز و جاده‌صاف‌کن فلسفه می‌دانست. او می‌گوید نسبت میان فلسفه و کتاب مقدس، همان نسبت میان علوم مقدماتی و فلسفه است.

 

فیلون و موضوع واسطه‌ها:
فیلون به واسطه‌ها (لوگوس، قوای هفت‌گانه) خیلی اهمیت می‌دهد که بین خالق و مخلوق قرار دارند. خالق، دست‌نیافتنی است. بین خالق و مخلوق، بعد زیادی وجود دارد و برای ارتباط برقرار شدن بین خالق و مخلوق، نیاز به واسطه است.
لوگوس مثل ریسمانی است که می‌شود کل آراء فیلون را حول محور آن دید.

پرسش بسیار مهم:
ادعا می‌شود در صورتی می‌توانیم قائل به فلسفه دینی شویم که واسطه‌ای در کار باشد. این ربط و نسبت را پیدا کنید. چه رابطه‌ای میان فلسفه دینی و این واسطه‌ها وجود دارد؟

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام. لطفا منابعی رو که استفاده می کنید هم بنویسید. ممنون