۱۳۸۹ دی ۲, پنجشنبه

فلسفه و الهیات یهودی؛ 2 دی 89

بحث ما در فلسفه و الهیات یهودی در قرون وسطی بود. ده جریان کلی را اشاره کردیم. در جریان کلامی قرون وسطی دو شخصیت مهم وجود دارد:

المقمس:

سعدیا گائون:
مرجع و رهبر حاخامی، که از او به پدر فلسفه یهودی یاد می‌کنند. گرچه این سؤال پیش می‌آید که چرا فیلون اسکندرانی را پدر فلسفه یهودی محسوب نکرده‌اند.

کتاب اصلی سعدیا، «باورها و اعتقادات» است. کتاب او، جزء کتاب‌هایی است که بیشترین ارجاع‌ها به آن وجود دارد. این کتاب، بارها به زبان‌های مختلف ترجمه شده است.

المقمس و سعدیا، هر دو تحت تأثیر مکتب معتزله هستند. یعنی به یک معنا این دو فرد،‌ عقل‌گرا هستند و قائل به مستقلات عقلیه‌اند. به معنای دومی هم عقل‌گرا بودند. به این معنا که واقعیت، معقول و قابل پیش‌بینی است. هیچ چیزی نیست که مورد شناسایی ما قرار نگیرد. با عقل خداداد می‌شود به همهٔ چیزهای پیرامون، معرفت پیدا کرد.

مقمس به اندازهٔ سعدیا هویت معتزلی ندارد. بیشتر می‌توانیم بگوییم این شخص،‌ پیرو کلام سنتی مسیحی و تحت تأثیر آباء کلیساست.

وزن سعدیا گائون بیشتر از المقمس است. مهم‌ترین کتاب المقمس، «بیست مقاله» است که با سبک و سیاق ارسطویی نوشته شده است. در این کتاب، استدلال‌هایی به نفع نظریهٔ کتاب مقدس نسبت به خلقت جهان ارائه می‌کند. مخلوق بودن را ویژگی ذاتی ماده می‌داند. بحث دیگری که مطرح می‌کند،‌ وجود و وحدانیت خداست. او هویت مستقل برای صفات خدا قائل نیست.

اما کتاب «باورها و اعتقادات» سعدیا گائون به لحاظ ساختاری و روشی شبیه علماء معتزلی است. این کتاب تقسیم شده به دو بخش کلی: توحید و عدل الهی.

سعدیا گائون هم‌زمان مواجهه دارد با سنت‌گرایان و شکاکان. در این کتاب هم به هر دو مخاطب توجه داشته است. خودش هدفش را از نوشتن این کتاب، این چنین بیان می‌کند: «من می‌خواهم یهودیان را از دریای شک، رهایی بخشم.» منظور، یهودیانی است که با فلسفه و ادیان دیگر آشنا شده‌اند.

سعدیا هیچ وقت به صراحت در برابر اسلام موضع نمی‌گیرد. در حالی که در برابر مسیحیان شدیدا و صریحا موضع‌گیری می‌کند. این به خاطر این مسئله است که در جامعه اسلامی زندگی می‌کرده‌ است و نمی‌توانسته دربارهٔ اسلام صریح باشد.

مخاطب کتاب سعدیا، خواص نیستند؛ بلکه برای عوام نوشته شده است. به همین سبب، این کتاب از کتاب‌های دیگر متفاوت شده‌ است. در این کتاب، سنت اسلامی، سنت مسیحی و فلسفه‌های مختلف مورد نقد قرار می‌‌‌گیرند و رد می‌شوند.

سعدیا گائون در این کتاب، سیزده دیدگاه در باب آفرینش را مطرح می‌کند؛ در حالی که در جاهای دیگر، 5 نظریه مطرح بود. نظریهٔ خود سعدیا گائون، «خلق از عدم» بوده است.

او بین باورهایی که ریشه در سنت دارند و باورهای عقلی و استدلالی تفاوت قائل می‌شود و برای دستهٔ دوم، منزلت و قدر بیشتری قائل می‌شود. این همان عقل‌گرایی معتزلی است که پیش‌تر دربارهٔ آن صحبت کردیم.

یکی از مسائلی که اختصاصی سعدیا گائون است، این است که بحث از صفات خدا، یک مسئله زبانی است،‌ نه یک مسئله عقلی و معرفت‌شناسانه. یعنی سؤال عمده برای ما این است که چگونه می‌توان دقیق دربارهٔ خدا سخن گفت. این که آیا من می‌توانم به صفات خدا شناخت پیدا کنم، مورد نظر نیست.

تمایز قوانین عقلانی و وحیانی، یکی از موضوعات مورد نظر سعدیاست. قوانین عقلانی به قوانینی گفته می‌شود که از عقل انسان صادر می‌شود. اما قوانین وحیانی، مورد سکوت عقل‌اند. البته سعدیا می‌گوید قوانین وحیانی می‌توانند معقول هم باشند ولی عقل آن‌ها را مورد توجه قرار نداده است.

کتاب «باورها و اعتقادات» در حقیقت، مجموعه‌ای از رسائل است. در رسائل چهارم،‌ بحث آزادی و اراده انسان مطرح می‌شود و با دیدگاه‌های معتزلی شبیه است. او بحث جذب و کسب را برنمی‌تابد و می‌گوید انسان‌ها خالق اعمال و رفتار خود هستند.

در حقیقت بحث عمدهٔ کتاب به مبحث عدل خدا می‌پردازد و به دنبال آن، به مسائل بسیار دیگری نیز می‌پردازد.

دیدگاه فیلسوفان نسبت به تفکر معتزلی این است که این تفکر، نظام‌مند نیست و مجموعه‌ای از تفکرات ناپیوسته و وام‌گرفته از جاهای مختلف است. تفکر معتزلی، مورد قبول سنت‌گراها نیز نیست. اما سعدیا گائون، مورد نقد شدید سنت‌گرایان قرار نمی‌گیرد و آن‌ها چنین فکر می‌کنند که سعدیا گائون خدمت می‌کند به تفکر فلسفی یهودی. به خصوص که در بعضی مسائل، صبغهٔ معتزلی او خیلی کمرنگ می‌شود.

اسحاق اسرائیلی:
این شخصیت که قبل از المقمس و سعدیاست، گرایش نوافلاطونی دارد. او سعی می‌کند خود را ارسطویی معرفی می‌کند. این شخصیت، گرایش‌های علمی و فلسفی بسیاری هم داشته است و حتی دلدادگی‌اش به علوم و طبیعیات، بیشتر از سعدیا و المقمس بوده است ولی این که سعدیا گائون رو مورد توجه قرار می‌دهند، قابل بررسی است.
به نظر می‌رسد اسحاق اسرائیل دغدغهٔ آشتی برقرار کردن میان عقل و وحی نداشته است. شاید به همین خاطر باشد که جایگاه سعدیا گائون، از او پیشی می‌گیرد و عنوان «پدر فلسفه یهودی» را از آن خود می‌کند.

علت اینکه تفاوت اسحاق اسرائیلی و سعدیا گائون را در اینجا مطرح کردیم این بود که بگوییم سعدیا گائون،‌ چه نسبتی میان عقل و وحی قائل بوده است.

رابطه عقل و وحی در دیدگاه سعدیا گائون:
او منابع چهارگانه‌ای را در باب شناخت، ذکر می‌کند. در باب نسبت عقل و وحی می‌گوید بزرگان بنی‌اسرائیل بارها ذکر کرده‌اند که فلسفه‌ورزی همان و بی‌باوری همان. یعنی علماء بنی‌اسرائیل از عقل‌گرایی منع کرده‌اند.

او از کتاب مقدس، شواهدی را دست و پا می‌کند مبنی بر این که کلمات دیگری هم هست که ما را ترغیب می‌کند به تفکر و تأمل. در واقع، گفتهٔ حکیمان را باید در جای خود ذکر شود. مقصود حکیمان این بوده است که تأمل، تفکر و فلسفه‌ورزی شما باعث نشود که خود را بی‌نیاز از کتاب مقدس بدانید. ولی با اصل تفکر و تعقل، مشکلی نداشته‌اند.

او اشاره می‌کند به آیه‌ای از اشعیا که «آیا ندانسته و نشنیده‌اید و از ابتدا به شما خبر داده نشده است و از بنیان زمین نفمیده‌اید؟!». او از این آیه نتیجه می‌گیرد که ما می‌توانیم با سیر آفاقی نیز خیلی چیزها را به دست بیاوریم.

با این حرف، این سؤال پیش می‌آید که ارسال رسل و معجزات برای چه بوده است. سعدیا گائون معتقد است که تأملات فکری و فلسفی ما در یک مقطع زمانی خاص به بار می‌نشیند و نتیجه می‌دهد. یعنی زمان می‌برد. پس خداوند نمی‌تواند خلق‌الله را در این دوره‌ها بدون یار و یاور رها کند. از طرفی افرادی هم هستند که فرایند تفکر و تأمل‌شان هیچ وقت کامل نمی‌شود و طبیعتا به نتیجهٔ آن نیز نمی‌رسند. پس خداوند یک راهی را به انسان‌ها نشان داده است برای کسانی که اهل تأمل نیستند یا نیاز به زمان زیادی برای تکمیل فرایند تأمل خود دارند.

در لزوم وحی، نکته دیگری مطرح می‌کند که از تفکر معتزلی کمی فاصله می‌گیرد. او معتقد برای احکام عقلانی نیز نیاز به وحی هست. عقل، یک سری مسائل کلی را به انسان گوشزد می‌کند. مثل وجوب شکر منعم. اما این که نحوهٔ این سپاسگزاری چیست، توسط وحی مشخص می‌شود. یعنی جزئیات را عقل نمی‌تواند مشخص کند و در اینجا نیاز به وحی هست.

سعدیا گائون، یکی از منابع شناخت را «سنت» می‌داند و تعمد هم دارد که بحث سنت را به عنوان یک مرجع شناخت، برجسته کند؛ چون نقطهٔ مقابلش، تفکر قرائیمی بوده است که فقط تورات مکتوب را مورد قبول قرار می‌داده است.

او می‌گوید در صورتی می‌شود به سنت اعتماد نکرد که فکر کنیم، این سنت برخاسته از هوا و هوس است. ممکن است شبهه تحریف سنت مطرح شود. ولی در سنت، بحث فرد مطرح نیست؛ جماعتی از افراد، مطرح‌اند. اگر تحریفی در کار بود، باید یک جایی خودش را نشان می‌داد. در حالی که سنت مورد نظر ما، تجربهٔ انباشته‌شدهٔ جمعی که نمی‌توانند تبانی کرده باشند برای وارد کردن یک اندیشهٔ نادرست به بدنهٔ سنت.

برای جلسه بعد، موضوعات را انتخاب کنید و تکالیف را کامل کنید و مطالب خود را هم برای حامد آقاجانی بفرستید تا به جای تکثیر شدن، روی وبلاگ منتشر شود.

هیچ نظری موجود نیست: