۱۳۸۸ مهر ۱۳, دوشنبه

یادداشت من از جلسهٔ چهارم کلاس ادیان ابتدایی؛ 14 آبان 88

امیل دورکیم
او جامعه‌شناس بزرگ قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم است. وی دو سال پس از مرگ آگوست کنت به دنیا آمد. نظریهٔ اصلی‌اش دربارهٔ دین را در کتاب «صور بنیادین حیات دینی»‌ بیان کرده است.

دورکیم می‌گوید: «دین زادهٔ اجتماع است».
برای اثبات این نظریه به سمت جوامع ابتدایی می‌رود. این که دلیل خود را در جوامع ابتدایی جستجو می‌کند، برای این است که این ادیان، دست‌نخورده‌تر هستند. البته دلایل دیگری نیز برای رجوع او به ادیان ابتدایی وجود دارد.

نکته:
بر خلاف کنت، دورکیم معتقد است دین یک حقیقت محض است و توهم نیست؛‌ منتها حقیقتی زادهٔ اجتماع است.
پیش‌فرض‌های دورکیم در اثبات نظریه‌اش:
  1. جامعه دارای حقیقتی مستقل از افراد است: یعنی جامعه صرفا یک امر ذهنی و انتزاعی نیست، بلکه کارکرد و نقش دارد؛ کارکردی متمایز از افراد جامعه. عناصر این حقیقت عبارت‌اند از زبان، آداب و رسوم، تمایلات، اندیشه‌ها و... . این حقیقت خواستی دارد که لزوما با خواست افراد جامعه یکی نیست. همچنین این خواست بر خواست تک‌تک افراد غلبه دارد؛ با این که این افراد ممکن است خواسته‌های متفاوتی داشته باشند. حتی گاهی چنین تعبیر می‌شود که جامعه، آبرو دارد که باید حفظ شود. حیثیتی دارد که باید پاس داشته شود.
  2. تعریف دین: دین نظام یک‌پارچه‌ای از باورداشت‌ها، عملکردها و منش‌های مرتبط با امر مقدس است. کارکرد دین از نگاه دورکیم انسجام‌بخشی به جامعه است. او معتقد است میان دین و جامعه، یک رابطهٔ دیالکتیک وجود دارد. در حقیقت، جامعه دین را پدید می‌آورد تا به خودش انسجام بدهد. هرچه دین بیشتر قدرت پیدا کند، جامعه هم قدرتمندتر می‌شود و قدرت بیشتر جامعه، دین را هم قوی‌تر می‌کند.
  3. دین مابعدالطبیعی نیست: دین در حقیقت، یک توافق اجتماعی است. یعنی دین از دل جامعه خلق می‌شود.

وجوه مشترک امور مقدس:
1. قدرتمند هستند.
2. والا هستند.
3. حریم دارند و شایستهٔ احترام‌اند.
4. اتفاقی‌اند و همهٔ افراد جامعه، بر آن‌ها متفق‌القول‌اند.
5. شخصی نیستند.
6. معطوف جامعه هستند.

از نگاه دورکیم،‌ این امور مقدس هستند که دین را تشکیل می‌دهند. کاکرد این امور مقدس،‌ انسجام‌بخشی به جامعه است. علت انسجام‌بخش بودن امور مقدس این است که مورد اتفاق همه‌اند. دورکیم می‌گوید تقدس امری نیست که از بالا به پایین سرایت کند، بلکه پایینی‌ها هستند که به بالایی‌ها تقدس می‌بخشند.

پس: «دین=خواست جامعه»

اصل توتمی:
توتم‌پرستی این است که در جوامع قدیم، انسان‌ها یک سری نمادها و اشکال را انتخاب می‌کردند و آن‌ها را می‌پرستیدند. مثل نماد گاو یا حیوانات دیگر. توتم‌ها در جوامع پرستیده می‌شوند تا جامعه پرستیده شود. توتم‌ها شاید در جوامع مختلف عوض شوند ولی اصل توتم همیشه باقی می‌ماند. در حقیقت، خدای غیر متشخصی که در همهٔ جوامع وجود دارد، ساختهٔ خود جوامع است.

بر اساس نظریهٔ دورکیم، هر چیزی که در جامعه کارکرد نداشته باشد، خود به خود حذف می‌شود. علت این که تا کنون دین دوام آورده و از جوامع حذف نشده است، این است که کارکرد دارد. منتها بین جوامع ابتدایی و پیشرفته تفاوت‌هایی نیز هست. در جوامع گذشته که ساختار «مکانیکی» داشتند، جامعه مبتنی بر همبستگی مکانیکی بود و تقسیم کار ساده‌ای داشت؛ این تقسیم کار ساده، همان دین است.

اما در جوامع پیشرفته با ساختار «ارگانیک»، همبستگی سازمان‌یافته حاکم است و تقسیم کار نیز پیچیده‌تر است. برای همین اتحادیه‌های صنفی شکل می‌گیرند و تقسیم کار را سامان می‌دهند. اتحادیه‌های صنفی، به نوعی «دین شهری» و زاده‌ٔ نیازمندی‌های جامعه‌اند.

نقد نظریهٔ دورکیم:
  • بسیاری از جوامع پیشرفته با این قاعده جور در نمی‌آیند و دین در بسیاری از این جوامع، چنین کارکردی ندارد.
  • در این نظریه،‌ افراد در نظر گرفته نشده‌اند. بسیاری از افراد هستند که در جوامع مختلف، خلاف جامعه زندگی می‌کنند و مشکلی هم ندارند.

موضوع جلسهٔ بعد: «منشأ پیدایش دین از نگاه مارکس»

هیچ نظری موجود نیست: