(تذکر: منظور ما در این کلاس، مباحث اعتقادی است، نه فقهی)
1. کامل کردن فهم و بینش خود
به عنوان مثال، روایتی نظیر «القدریة مجوس هذه الأمة»؛ قدریه چه کسانی بودهاند؟ مجوس به چه کسی گفته میشود؟ برای پاسخ دادن به چنین پرسشهایی نیاز به شناخت فرق و مذاهب داریم. یا محقق بروجردی میگوید: «فقه شیعه، حاشیهای است بر فقه اهل سنت». شهید مطهری نیز در کتاب جاذبه و دافعه چنین میگوید که خوارج از میان رفتند ولی تفکر خوارج، در میان ما همچنان وجود دارد. برای شناخت چنین گزارههایی نیاز به شناخت فرق و مذاهب است.
2. قدرت یافتن بر نقد و بررسی دیگران
برای نقد دیگران و پاسخ دادن به شبهات آنها نیاز به شناخت کامل نسبت به تفکرات آنها داریم.
3. کاهش نقدها و بازخوانی اعتقادات
محققان چنین ادعا میکنند که با مطالعهٔ فرق و ادیانِ دیگر معمولا به این نتیجه میرسیم که تفاوت دیدگاهها آنقدر که در بدو نظر به چشم میآیند، نیستند و اشتراکات عقیدهها در بسیاری از موارد بیشتر از نود درصد است. رسیدن به چنین نتیجهای منجر به کاهش نقدها و برکنار شدن چوب تکفیر و مهر ارتداد خواهد شد. به عنوان مثال بعضی معتقدند که اکثر ادیان بر «توحید»، «نبوت» و «معاد» متفقاند.
بازخوانی اعتقادات به این معنا که اصطلاحات و عقاید خود را دقیقتر بشناسیم. به عنوان مثال ممکن است برای ما کاملا واضح باشد که «شیعه» یعنی چه. ولی وقتی کمی در مذاهب اسامی غور کنیم متوجه خواهیم شد که دهها معنا برای شیعه وجود دارد که از ما فقط یکی از آنها هستیم و لزوما عنوان شیعه، به معنای تطابق همهٔ اعتقادات نیست. تا جایی که حتی اهل تسنن دوازدهامامی هم داریم، یا شیعهای که قائل به خلافت سه خلیفهٔ اولی باشد نیز هست.
4. مطالعهٔ فرق و مذاهب، سبب رشد و پویایی آنهاست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر