[من با یک ساعت تأخیر سر کلاس حاضر شدم. قبل از من، آقای راستانی کنفرانس ارائه کرده بود.]
طبیعت انسان:
1. پیش از گناه نخستین:
…
2. پس از گناه نخستین (قبل از صلیب):
انسان از عصمت سقوط میکند. هبوط میکند و مکلف به انجام یک سری کارها میشود. رابطهٔ صمیمی بین خدا و بشر از هم میپاشد و نوع رابطه تغییر میکند و از آن پس، حکم و دستور خدا و اطاعت انسان است که سرنوشتساز است.
تکلیف انسانهای دیگر چیست؟
در ابتدا چنین بود که گناه نخستین، فقط اختصاص به آدم داشت و انسانهای دیگر، پاک بودند. ولی بعدها این مفهوم مطرح شد که انسان ذاتا گناهکار شده است. انگار که این گناهکاری به صورت موروثی منتقل میشود. حتی اینکه در برخی فرقههای مسیحی با ازدواج به طور کامل مخالفت میکردند چنین تبیین میشد که با انعقاد هر نطفه، یک روح، اسیر میشود.
با این تصور است که مفهوم «منجی» شکل میگیرد؛ چون انسان خودش نمیتواند نجات پیدا کند. انسان اسیر طبیعت کهنه و گناهکار شده است و برای آزاد شدن، نیاز به منجی است.
3. پس از صلیب:
پس از گناه انسان، شریعت به وجود آمد تا انسان را به سوی خدا ببرد و رابطه خدا و انسان را دوباره اصلاح کند. ولی نتیجه نداد. خدا میخواست همهٔ انسانها نجات پیدا کنند ولی این اتفاق نیفتاد. چنین شد که خودش دستبهکار شد و در بدن عیسی، به میان انسانها آمد. البته مرگ و عروج عیسی مسیح، بیش از آمدن او تأثیرگذار بوده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر