نویسنده: سید محمد علی طباطبایی
تجربه دینیاین آموزه وقتی مطرح شد که عدهای به این نتیجه رسیدند راهی نه برای اثبات وجود خدا و نه رد خدا وجود ندارد. اما آیا میتوان از تجربه دینی به عنوان پشتوانهای برای آموزهٔ خدا استفاده کرد؟
معنای تجربه دینی
مواجهه: مثل تجربهٔ پدر شدن؛ وضعیتی برای شخص پدید آمده که با نوعی حادثهٔ دینی مواجه شده است. البته تجربهٔ دینی چیزی غیر از بصیرت دینی است. ممکن است کسی از بصیرت دینی برخوردار باشد، اما تجربهٔ دینی نداشته باشد.
ریچارد سویین برن از فیلسوفان دین خداباور، صاحب کتاب «آیا خدایی هست؟»، انواع گزارشهای تجربههای دینی متدینان را دستهبندی کرده و آنها را در 5 قالب گنجانده است:
سه پاسخ کلی دربارهٔ تبیین این تجربهها وجود دارد:
الف. شلایرماخر
تجربهٔ دینی، در ساحت احساس رخ میدهد، نه عقل و دانش. پس تجربهٔ دینی، تجربهای شهودی است که اعتبارش قائم به خودش است و از هر واسطهای بینیاز است. (شلایرماخر در زمان و مکانی میزیست که جنبههای عقلی تضعیف شده و فضایی رمانتیک حاکم بود. وقتی که کانت و هیوم ادلهٔ اثبات خدا را رد کرده و بسیاری از مردم، دست از دین کشیده بودند و نگاه عقلی به دین جایگاهی نداشت. شلایرماخر به عنوان یک کشیش پروتستان در پی راهی بود که دین را از مسیر اثبات و رد عقلی خارج سازد.) رودلف اتو (صاحب کتاب امر قدسی) این احساس را بیشتر توضیح داد. غیر از احساس وابستگی، نوعی از احساس گونهای خوف و خشیت و نوع دیگر بهجت و شوق است.
نقد شلایرماخر:
استیس در کتاب عرفان و تجربه، مشترکات میان تجربههای متفاوت دینی را در پنج مورد میشمارد:
ب. ویلیام آلستون
تجربهٔ دینی با تجربهٔ حسی هیچ فرقی ندارد. زیرا هر دو یک ساختار دارند. در هر دو چیزی مورد شهود قرار میگیرد، چیزی شهود میشود و کسی شهود میکند. پس همچنانکه ما بر تجربههای حسی (با وجود خطاهای محتمل) اعتماد میکنیم، باید بر تجربههای دینی هم اعتماد کنیم.
نقدهایی بر نظر آلستون:
پاسخ آلستون:
مهم همان شباهت در ساختار است و این تفاوتها طبیعی و گریزناپذیر است که به تفاوت متعلق این دو تجربه برمیگردد. از راه تطبیق هم میتوان مشکل سوم را حل کرد.
- کسانی که خدا یا حقیقت غایی را با شیئی محسوس ادراک کردهاند. مثل غروب خورشید، بارش باران و...
- برخی که خدا را با شیئی محسوس درک کردهاند که در دسترس همگان نیست؛ مثل موسی که تجلی خدا را در بوتهای شعلهور دید.
- تجربهٔ پدیدهای حسی در قالبی بیانی (زبانی) که البته قابل نقل و بیان است: مکاشفات و رؤیاهای خاص مثل مکاشفهٔ پولس رسول
- تجربهٔ پدیدهای بیانی که قابل بیان کردن نیست.
- برخی هم کاملا بدون واسطه، حقیقت را تجربه میکنند.
سه پاسخ کلی دربارهٔ تبیین این تجربهها وجود دارد:
الف. شلایرماخر
تجربهٔ دینی، در ساحت احساس رخ میدهد، نه عقل و دانش. پس تجربهٔ دینی، تجربهای شهودی است که اعتبارش قائم به خودش است و از هر واسطهای بینیاز است. (شلایرماخر در زمان و مکانی میزیست که جنبههای عقلی تضعیف شده و فضایی رمانتیک حاکم بود. وقتی که کانت و هیوم ادلهٔ اثبات خدا را رد کرده و بسیاری از مردم، دست از دین کشیده بودند و نگاه عقلی به دین جایگاهی نداشت. شلایرماخر به عنوان یک کشیش پروتستان در پی راهی بود که دین را از مسیر اثبات و رد عقلی خارج سازد.) رودلف اتو (صاحب کتاب امر قدسی) این احساس را بیشتر توضیح داد. غیر از احساس وابستگی، نوعی از احساس گونهای خوف و خشیت و نوع دیگر بهجت و شوق است.
نقد شلایرماخر:
- با این بیان، جایی برای باورها و اعتقادات دینی باقی نمیماند. (گرچه شلایرماخر دین را چیزی جز تجربهٔ دینی نمیدانست و لذا این نقد را اصلا وارد نمیداند.)
- نباید ساحتهای معرفت و اندیشه آدمی در پرتو ساحت احساس، تحتالشعاع قرار گیرد. احساسات آدمی، نشأتگرفته از اعتقادات انسان است. لذا آن پیشزمینهها در این تجربهها مؤثرند.
استیس در کتاب عرفان و تجربه، مشترکات میان تجربههای متفاوت دینی را در پنج مورد میشمارد:
- احساس قرار گرفتن در یک خلأ، آگاهی بسیط
- فراغت از زمان و مکان
- احساس عینیت و حقیقت
- احساس صلح و صفا، تیمن و تبرک، و دستیابی به رشحهای از رشحات الوهی
- بیانناپذیر بودن آن احساس؛ بیان تناقضآلود مثل بودیم و نبودیم
ب. ویلیام آلستون
تجربهٔ دینی با تجربهٔ حسی هیچ فرقی ندارد. زیرا هر دو یک ساختار دارند. در هر دو چیزی مورد شهود قرار میگیرد، چیزی شهود میشود و کسی شهود میکند. پس همچنانکه ما بر تجربههای حسی (با وجود خطاهای محتمل) اعتماد میکنیم، باید بر تجربههای دینی هم اعتماد کنیم.
نقدهایی بر نظر آلستون:
- تجربهٔ حسی همگانی است. اما تجربهٔ دینی عمومیت ندارد.
- تجربهٔ حسی اطلاعات زیادی به ما میدهد. اما خروجیهای تجربهٔ دینی چیز قابل بیانی نیست.
- توصیف ادراکات حسی، کاملا روشن و قابل خطایابی است. اما محتوای تجربههای دینی را نمیتوان فیصله داد.
پاسخ آلستون:
مهم همان شباهت در ساختار است و این تفاوتها طبیعی و گریزناپذیر است که به تفاوت متعلق این دو تجربه برمیگردد. از راه تطبیق هم میتوان مشکل سوم را حل کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر