مفاهیم اصلی عرفان یهود:
1. ده سفیرا
سفیرا به معنای عدد هست. اما در اینجا به معنای مرحله، تجلی، ظرف و... است.
خداوند جهان را با 32 ابزار اداره میکند که عبارت است از 22 حرف عبری + 10 سفیرا
اِن سوف (بینهایت)
خداوند بینهایت است. اما این با آفرینش چیز دیگر در تضاد است. توجیه آن این است که خداوند چون میل به بخشندگی دارد، پس نیاز به چیزی هست که بتواند این فیض را دریافت کند.
صیمصوم (خودانقباضی)
یعنی خداوند در وجود خود جایی را باز میکند (صیمصوم یا خودانقباضی) تا خلأیی برای وجود موجودات دیگر به وجود آید.
شکست ظروف
خداوند قالبهایی برای دریافت فیض خود ایجاد کرد؛ اما آن قالبها تاب آن را نداشتند و شکستند. این موضوع به اضافة گناه آدم اول، موجب ناآراستگی جهان شد. عرفان یهود در پی حل این مشکل است.
اولین مرحله تاج (کِتِر) است که به دو مرحله تقسیم میشود: حکمت (خُخما) و فهم (بیناه). این دو مرحله را سطح فکر الهی یا جهان عقلانی را تشکیل میدهند. این دو مرحله میتوانستند سفیرای یازدهمی به نام دانش (دَئَت) تشکیل دهند.
در سطح پایینتر دو سفیرا به نامهای عشق (خِسِد) و قدرت (گبورا) قرار دارد. در سفیرای عشق همه مورد بخشش قرار میگیرند. اما در مرحلة قدرت، همه چیز بسیار دقیق و حسابشده نگریسته میشود. از ترکیب این دو سفیرا، جمال یا زیبایی یا رحمت (تیفارث) پدید آمد که جهان با آن اداره میشود. مرحلهای که از این سه سفیرا تشکیل شده، سطح نیروی اخلاقی یا جهان اخلاقی نام دارد.
در سطح پایینتر، دو سفیرای ابدیت یا صبر الهی (نِتزچ) و عظمت (هُد) و از ترکیب آنها سفیرای بنیان یا اساس تمام نیروها (یِسود) قرار دارد.
در پایینترین سطح، سفیرای ملخوت (ملکوت، سلطنت) قرار دارد که سطح شخینا (سکینه، تجلی حضور خدا در زمین) را تشکیل میدهد.
تقسیمبندی دیگری دربارة جهان هست که در چهار سطح است: جهان تجلیات یا صدور (Asiloth)، جهان آفرینش از هیچ (Beriah)، جهان خلقت (شکل دادن) (yesirah)، جهان ساختن (عمل کردن) (Asiah).
Asiloth به معنای فیضی است که کاهش نمییابد. مثل شمعی که هرچه شمعهای دیگر را روشن کند، از نور خودش چیزی کم نمیشود.
Beria به معنای آفرینش از هیچ است.
Yesirah یعنی آفریدن از چیزی که هست اما غیرقابل تصور است. مثل آفرینش آدم از خاک.
Asiah به معنای ساختن. مثل ساختن میز از چوب.
نماز صبح یهودی این گونه آغاز میشود: ابتدا آیاتی از تلمود، یک دعا، مزامیر داود، دعا، برخی متون تدوین شده، اصل متن نماز (ایستاده و در سکوت)؛ تا اینجا هر مرحله بالاتر از مرحلة دیگر بود. بازگشت از همین مراحل که تا اینجا طی شده بود. عرفان یهود، هر یک از این مراحل نماز را نظیر یکی از چهار مرحلة فوق میداند.
طبق عرفان یهود، هر گناه بزرگی که مستوجب نابودی باشد، در میان بنیاسرائیل کل تاریخ سرشکن میشود تا نسلشان از میان نرود. پس هرچه بر سر بنیاسرائیل میآید، ناشی از گناهان بزرگ پیشین مثل گوسالهپرستی، گناه اولیه و... است.
خداوند یک یک واحد بوده است. قرار بود که تجلی حضور خداوند در زمین، یکنواخت و خطی باشد. گناه اولیه باعث شد، بخشهایی از جهان از این تجلی محروم بماند. این تجلی بیشتر جایی هست که عدهای از مؤمنین باشند یا عمل نیکی انجام شود.
تیقون عولام (مرمت جهان)
کار انسان این است که جهان را به حالت اتحاد اول بازگرداند و شخینا را از تبعید خارج کند. در ابتدای نماز یهودی دعایی هست که مضمونش چنین است: «به نام وحدانیت نام اعظم خدا با شخینایش...» یعنی کار صوابی که من انجام میدهم، در جهت رساندن شخینا به وحدت اصلیاش است.
ماشیح (منجی موعود)
مرمت جهان منجر به آمدن ماشیح میشود.
دِوِفوت (الحاق، یکتایی خداوند)
تا پیش از ویرانی معبد، یکتایی خداوند در حال وقوع بود که با ویرانی آن به تأخیر افتاد تا منجی موعود بازگردد. البته همواره یک روزنه برای برقراری ارتباط میان 10 سفیرا هست.
مدل آفرینش از دیدگاه قبالا
خداوند بود و چیزی نبود که فیض او را دریافت کند تا او چیزهایی را آفرید تا فیض او را رایگان دریافت کنند. این دریافت یکطرفه (نان خجالت) منجر به نوعی عذاب برای آنها شد. خداوند انها را به عالمی فرستاد تا با تلاش خود، بتوانند به آن فیض دست یابند (نان زحمت).
تناسخ (گیلگول / عیبور)
اگر انسان نتواند در این عالم، به آن حد برسد که به عالم فیض راه یابد، باز به این عالم بازمیگردد تا بالاخره آن قابلیت را پیدا کند. در موارد نادری روح به عدم راه میبرد و حیات آن منقطع میشود (کارِت). تناسخ صرفا یک نظریه عرفانی است. برخی معتقدند تناسخ به صورت حیوانات، نباتات و جامدات هم رخ میدهد. از اینجا ذبح شرعی و دعای خوراکیها (از احکام یهودی) معنا پیدا میکند. قبالا ذبح و دعا را بدان دلیل میداند که روح نهفته در آن حیوان یا نبات را آزاد میکند.
شکل دیگر تناسخ این است که مجازات نیست؛ بلکه کمکی به نظم جهان است. برخی روحها آنقدر قوی هستند که باید به شکل دیگری به جهان برگردند. مثلا گفتند: ربی شیمعون بریوحای، روح موسی بود که به جهان بازگشت. بریوحای در 12 یا 13 سالی که در غار بود، مفاهیم عرفانی را از الیاس نبی یاد گرفت. (الیاس نبی پیامبری است که مرگ او در تورات ذکر نشده است. همچنین آمده است که او پیش از ماشیح ظهور میکند. از اینجا یهودیان نتیجه میگیرند که الیاس نبی زنده است).
تقسیم بندی روح انسان
روح انسان دارای سه درجه (و به تعبیری 5 درجه) است:
الف) یحیدا (مرتبط با Asiloth)
ب) حیّا (مرتبط با مرحلة فکر الهی یا جهان عقلانی)
1. نشاما (روح الهی) (مرتبط با مرحلة نیروی اخلاقی یا جهان اخلاقی) فقط مختص انسان است.
2. روَح (روح اخلاقی یا نوعی وجدان) (مرتبط با yesira و مرحلة جهان مادی و سفیرای جمال یا رحمت) در حیوانات هم هست.
3. نِفِش (نفس – جان) (مرتبط با Asiah و مرحلة شخینا) در نباتات هم هست.
سه مرحلة اخیر مورد اتفاق همة عارفان یهودی است.
نشاما هنگام خواب از بدن جدا میشود و با بیدار شدن به بدن بازمیگردد.
وقتی فردی میمیرد، اگر نیکوکار باشد، با بوسة الهی نشاما از او گرفته میشود و به همان سفرة اول یعنی مرحلة فکر الهی بازمیگردد و روح به باغ عدن میرود. نِفِش تا یازده ماه اطراف قبر است و بعد در همین جهان مادی آرامش میگیرد.
اما اگر فرد گناهکار باشد، نشاما سرگردان میماند، روح پشت در باغ عدن میماند و جان در زمین سرگردان و معذب میماند.
.